عزیزکم

آخرین روز

  مثل آخرین روز ماه رمضون ، اون لحظه های نزدیک اذان  ؛   مثل یه ساعت مونده به امتحان نهایی ؛   مثل لحظه های آخر حضور تو بین الحرمین ؛   مثل وداع با حرم امام رضا ؛   اون لحظه ها که دو قدم یکبار و تا جایی که چشم یاری میکنه بر میگردی و چشم به گنبد طلایی آقا می دوزی ؛   حس عجیبی دارم ؛   مثل تمام این دوران که سرشار از حس­های عجیب بود ، تمام روزهایی که کم کم تو وجودم رشد کردی و پا گرفتی ؛   از اولین حرکتت تا الان که می دونم و شناختم چه زمانی چه عکس العملی داری ؛   قلمبه شدن هات ، موج زدن هات ، کوبیدن هات و دردهایی که این 10 شب...
24 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزکم می باشد